فقدان برنامهریزی کلان و بلندمدت، مانع توسعه اقتصاد دانشبنیان است
در گفتگوی اختصاصی جعفر قرائتی، رئیس هیات مدیره انجمن تولیدکنندگان و فنآوران صنعتی ساختمان و عضو هیات مدیره مجمع تشکلهای دانشبنیان ایران با روابط عمومی مجمع تشکلهای دانشبنیان ایران، به واکاوی چالشها، فرصتها و الزامات تبدیل ایدههای نوآورانه به موتور محرک اقتصاد ملی پرداختیم. ایشان با تشریح شکاف موجود بین اکوسیستم استارتاپی و صنایع بزرگ، بر لزوم بازتعریف عبارت «دانشبنیان»، تدوین برنامهریزی راهبردی ملی و به ویژه مدیریت بهینه انرژی به عنوان پایهایترین الزامات اقتصاد دانشبنیان تأکید کردند.
ارزیابی شما از وضعیت کنونی شرکتهای دانش بنیان و نقش آنان در اقتصاد ایران چیست؟
در ابتدا باید به یک بازتعریف اساسی از مفهوم «دانشبنیان» برسیم. اقتصاد دانشبنیان، اقتصادی است که موتور محرک آن خلق و بهرهگیری از دانش است، نه صرفاً استفاده از منابع طبیعی. متأسفانه در حال حاضر، بسیاری از استارتاپها و ایدهها در مرحله شتابدهی و شرکتی سازی متوقف میمانند و مسیر همواری برای رشد و تبدیل شدن به یک کسبوکار بزرگ و تأثیرگذار در مقیاس صنعتی پیش روی خود نمیبینند. این ایدهها که میتوانند در حوزههای نرمافزار، خدمات اجتماعی، صنایع خلاق، جامعهشناسی یا حتی مدیتیشن باشند، اغلب به دلیل نبود یک برنامهریزی کلان و دید بلندمدت، نتوانستهاند پیوند لازم با صنعت و اقتصاد کلان را برقرار کنند. نتیجه این شده که اگرچه از نظر تعداد استارتاپها و رویدادها رشد داشتهایم، اما شاهد قدرتگیری واقعی و خلق ارزش افزوده بالا در مقیاس ملی نیستیم.
نقش نهادهای حاکمیتی مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، ستادهای توسعهای و همچنین اتاق بازرگانی در تسهیل این مسیر چیست؟
بدون شک تشکیل نهادهایی مانند معاونت علمی و ستادهایی مانند ستاد توسعه زیستفناوری یا نانو گامهای مثبتی بوده است. اما چالش اصلی، فقدان انسجام و ثبات در سیاستها و همچنین موازیکاریهای مخل است. با تغییر مدیران، گاهی رویکردها به طور کامل دگرگون میشود و این به اعتماد بخش خصوصی و سرمایهگذاران آسیب میزند. آنچه ما نیاز داریم، فراتر از حمایتهای مقطعی، یک «برنامه راهبردی ملی فناوری» است که با همکاری همه نهادها از جمله اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران تدوین شود. این برنامه باید مسیر واضحی برای هدایت استارتاپها به سمت حل مشکلات واقعی صنایع بزرگ مانند فولاد، پتروشیمی، انرژی و کشاورزی ترسیم کند. متأسفانه گاهی قوانین کلی و نظریههای ناکارآمد، مسیر را منحرف کرده و مانع از ایجاد ارزش افزوده واقعی شده است.
یکی از محورهای مهمی که در صحبتهای خود به کرات به آن اشاره کردید، بحث مدیریت انرژی و بهرهوری بود. دقیقاً چه ارتباطی بین این موضوع و اقتصاد دانشبنیان وجود دارد؟
این ارتباط، بسیار حیاتی و در واقع آزمونِ سنجش پایداری یک شرکت دانشبنیان واقعی است. فلسفه وجودی اقتصاد دانشبنیان، ایجاد حداکثر ارزش افزوده با حداقل مصرف منابع است. به عنوان مثال، در صنایع پتروشیمی، ارزش افزوده میتواند تا ده هزار برابر سرمایهگذاری اولیه باشد. این یعنی «خردورزی» در مدیریت منابع. اما در مقابل، ما در مصرف انرژی به شدت غیربهینه و اسرافکار عمل میکنیم. ساختمانهایی میسازیم که سه تا چهار برابر میانگین جهانی انرژی مصرف میکنند.
وظیفه ذاتی و اصیل یک شرکت دانشبنیان واقعی این است که برای این معضل بزرگ ملی، راهحلهای نوآورانه ارائه دهد؛ مثلاً با طراحی الکتروموتورهای هوشمند و کممصرف، توسعه سیستمهای مدیریت هوشمند انرژی (BMS)، تولید مصالح ساختمانی نوین با عایقبندی فوقالعاده یا طراحی پنجرههایی که اتلاف حرارتی را به حداقل میرسانند. یک شرکت دانشبنیان میتواند با نرمافزار خود، مصرف یک کارخانه را ۳۰ تا ۴۰ درصد کاهش دهد. اینجاست که مفهوم دانشبنیان معنا پیدا میکند و خود را به عنوان یک ضرورت ملی اثبات میکند. اما اگر قیمتهای حاملهای انرژی به صورت واقعی تعیین نشود و سیاستهای تشویقی جدی برای بهرهوری و جریمههای مؤثر برای مصرف بیرویه وجود نداشته باشد، هیچ صنعتی انگیزهای برای سرمایهگذاری روی این راهحلهای دانشبنیان نخواهد داشت.
با توجه به این چالش، نقش دولت را در این میان چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا باید حمایت کند یا به طور کلی عدم دخالت را در پیش گیرد؟
نقش دولت، نه تصدیگری که «سیاستگذاری هوشمند»، «ایجاد بستر قانونی مناسب» و «هدایت منابع به سمت اولویتهای ملی» است. دولت باید با قوانین درست، قیمتگذاری پلکانی و واقعی انرژی و در عین حال ارائه بستههای تشویقی و تسهیلاتی هدفمند، هم صنایع بزرگ و هم بخش خصوصی را به سمت استفاده اجباری و اختیاری از فناوریهای دانشبنیان برای بهینهسازی سوق دهد. متأسفانه گاهی قوانین به گونهای است که به جای حمایت از تولید داخلی با کیفیت و دانشبنیان، به صورت غیرمستقیم واردات کالاهای دست دوم، کمکیفیت و پر مصرف را توجیه میکند. این یعنی فرار از بهرهوری و تقویت وابستگی.
در حوزه فناوریهای پیشرفته (هایتک) و همکاری با مراکز علمی و فناوری دنیا، چه چالشها و محدودیتهایی را مشاهده میکنید؟
متأسفانه در برخی از رشتههای هایتک، به دلایل استراتژیک به ایرانیها اجازه مشارکت داده نمیشود یا با محدودیتهای شدید مواجه هستند. این یک چالش بزرگ و خارج از اراده داخلی است. اما از طرفی، این موضوع باید به ما هشدار دهد که وابستگی مفرط به فناوریهای خارجی میتواند امنیت ملی ما را به خطر بیندازد. راهحل غلبه بر این چالش، سرمایهگذاری جدی، مستمر و بلندمدت روی پژوهش و تحقیقات داخلی است. باید درک کنیم که هر چقدر روی پژوهش هزینه کنیم، در نهایت این سرمایهگذاری به نفع مملکت است و اثرات آن چندین برابر بازمیگردد. ما نیاز به یک «نقشه راه بلندمدت پژوهشی» داریم که اولویتهای ملی را شناسایی و برای آنها برنامهریزی کند.
اگر بخواهید راهکار اساسی و کلیدی را برای برونرفت از این شرایط و شکوفایی واقعی اقتصاد دانشبنیان در یک جمعبندی ارائه دهید، چه میگویید؟
راه نجات ایران در گرو «تدوین و اجرای یک برنامه راهبردی ملی فناوری با دید بلندمدت، عقلانیت محور و مبتنی بر منافع ملی» است. برنامهای که با وفاق نخبگان، صنعتگران و سیاستمداران و با دوری از جنجالهای سیاسی روز طراحی شده باشد. این برنامه باید سه اصل کلیدی را در قلب خود قرار دهد:
- توسعه پژوهش بنیادین و کاربردی هدفمند: سرمایهگذاری روی پژوهشهایی که پاسخگوی نیازهای آینده کشور است.
- ارتقای بهرهوری و مدیریت انرژی در تمام سطوح: از طریق سیاستگذاری هوشمند، قیمتگذاری واقعی و مشوقهای قوی.
- اتصال زنجیره ایده تا صنعت و بازار: ایجاد پلهای مستحکم بین استارتاپها، دانشگاهها، صنایع بزرگ و نظام بانکی.
ما «خردورزی» را باید به کرسی بنشانیم. باید از الگوهای موفق جهانی بیاموزیم، اما آنها را با شرایط بومی ایران تطبیق دهیم. مجمع تشکلهای دانش بنیان ایران میتواند به عنوان پلی بین این نهادها عمل کند و در تدوین این برنامه راهبردی ملی پیشگام باشد. تنها در این صورت است که میتوانیم در اقتصاد جهانی رقابت کنیم، برای مردم عزیزمان رفاه به ارمغان آوریم و اقتدار ملی ایران را احیا کنیم.
تاریخ انتشار: 1404/07/02